بسمه تعالی
انسان در عوالم بعد از مرگ با احکام و سنن و مسائل حیرت آوری روبرو میشود که با موازین و قوانینی که در نظام دنیا با آن مواجه بود، کاملا متفاوت است.
از جمله مسائل موحشی که بعد از این عالم آشکارخواهد شد، صورت حقیقیِ خودیت و نفسانیت است. اینکه انسان در عالَمِ خود، محبوس است و سعی میکند متصل نفس خود را راضی کند، در واقع در عالم باطن از حیطهی خود و هواها نمیتواند خارج شود. این حقیقت در عوالم بعدی به این صورت ظهور خواهد کرد که انسان در حبس ظلمتها و وحشتها سرگردان خواهد بود و راه خروج پیدا نمیکند زیرا در دنیا در بند خواستههای نفسانی محبوس و گرفتار بوده است. به جهت روشن شدن مطلب در این باره به آیه ۱۲۲ از سوره انعام دقت میکنیم.
خدای متعال میفرماید 《 اومن کان میتا فاحییناه وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها》 یعنی آیا آنکسی که میت بود پس ما اورا حیات بخشیدیم وبرای او نوری قرار دادیم که با آن نور حرکت ومشی میکند مانند کسیست که در ظلمات است و نمیتواند از آن خارج بشود؟
از نظر قرآن کسی که در طریق ایمان حقیقی نیفتاده در واقع از حیات انسانی برخوردار نیست و مرده محسوب میشود. بطور کلی خدای متعال در این رابطه به دو دسته از انسانها اشاره میفرماید. دسته اول عبارتند از مومنین پاک و حقیقی که مظهر نور الهی گشتهاند و انوار الهی از وجود آنان میتابد و همه جا را احاطه میکند (زیرا از خودیت در وجود آنها خبری نیست وخود را کنار گذاشته وفانی در وجه حق گشتهاند) نورهم یسعی بین ایدیهم و بایمانهم یقولون ربنا اتمم لنا نورنا واغفرلنا انک علی کل شیء قدیر.آیه ۸ سوره تحریم
یکی از نکاتی که از این آیه شریفه در مورد این گروه از بندگان خدا استفاده میشود این استکه اینان طوری در زمینه مجاهدت با نفس تثبیت میشوند که متصل در حال توبه و برگشت از خود بسوی ذات مقدس حق هستند و با اینحال مدام از خدا میخواهند که نور آنان را تمام و کمال و بیشتر بنماید. حال آنکه لازمهی استجابت دعای آنان این است که در جهاد با نفس و کنار گذاشتن خود و اختیار کردن هوای حضرت دوست بر هوای خود جدیت و اهتمام بالاتر و روز افزون داشته باشند. اینگونه است که مردان خدا از خرد کردن خود و شکستن نفسشان برای رضای خدا لذت خاصی میبرند زیرا همانگونه که برای مجاهدین اسلام در جهاد اصغر غلبه بر دشمنِ ظاهری لذت بخش است،برای اهل جهاد اکبر نیز جهاد و شکستن دشمنِ باطنی که همان نفس انسان است به مراتب لذت بالاتری دارد. اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک.
اما دسته دوم که خدای متعال آنان را فاقد حیات انسانی دانسته و مرده معرفی میکند کسانی هستند که عبادت از خود میکنند و تابع نفسِ خود هستند. سوال اینجاست اینکه ما به عبادت واطاعت از خود بپردازیم بالاخره نهایت سیر ما به سوی چیست؟
در واقع نهایت سیر به سوی خود ودر نتیجه محبوس شدن در عالم خودی است.نفس انسان در مراتب مختلفش ظلمتهاست. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض» در حقیقت چهرهی واقعیِ (خودِ) ما که بعدها ظهور پیدا خواهد کرد این است که ما در مراتبِ ظلماتِ سه شعبهی پیچ در پیچ با حالِوحشت و سرگردانی گیرخواهیم کرد وهر چه سعی کنیم که از آن خارج شویم در واقع از طبقهای ازظلمتش به طبقه دیگری از آن سرگردان خواهیم شد و به وحشت فوق تصور دچار خواهیم گشت و این ظلمت، همان ظلمتِ خود است، مگر اینکه نوری از خدای متعال در بین باشد که در نتیجهی مجاهدت با نفس به انسان عنایت کرده باشد. (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور)
در قیامت آنها که نوری برای خود در دنیا با انقطاع از خود، کسب نکردهاند، عالمشان نوری ندارد ودر ظلمتند. «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»یعنی آن کسی که خدا به او نوری نداده است، نوری ندارد.
اینان در ظلمات و وحشت مخصوصاً در اوّل برزخ گیر میکنند و راهی بسوی خدا پیدا نمیکنند زیرا مبنا و اصل در حرکت بسوی خدا، خود را ندیدن و خود را از میان برداشتن است.
خلاصه اینکه، عبودیت و حرکت در مراتب توحید همان فنای از خود و مستغرق شدن در وجه خداست (سیر در مجالی اسماء وصفات حضرت حق).
انشاءالله در مطلب بعدی درباره صورت جحیمی نفس انسان توضیح خواهیم داد.