بسمه تعالی
از دیدگاه قران کریم فطرت همهٔ موجودات ایجاب میکند که به سوی مبدأ متعال حرکت کنند و در این راه هرگونه مانعی را کنار بزنند، تا این که به مقصود و مطلوب خود برسند. در این زمینه در آیه ۳۰ سوره الرّوم به دقت میپردازیم: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». آیه کریمه با صراحت به رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلّم و هر انسان دیگری میفرماید که ملتزم دین حنیف باش و توجه و روی وجود خود را به سوی دین حنیف بنما، و سپس به معرفی دین حنیف میپردازد و میفرماید: دین حنیف آن فطرتی است که خالق هستی، فطرت انسانها را بر اساس آن خلق نموده است (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا)، و در ادامه این حقیقت را بیان میکند که آن دینی که خدا فطرت انسانها را بر اساس آن ایجاد نموده است، دین محکمی است و هیچ تبدیل و تغییری هم در آن پیدا نمیشود، زیرا فطرت تغییر یافتنی نیست. برای دستیابی به برداشت صحیح از آیهٔ فوق، به بیان یکسری مقدمات و طرح مثال میپردازیم و امیدواریم که از این طریق با تأیید خداوند متعال به حقیقت نائل بشویم. به جهت روشن شدن نکات آیه مذکور به بیان مثالی ساده از عالم طبیعت میپردازیم.
برای نمونه اگر دانه گندمی را در نظر گرفته و مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم یافت که اگر این دانهٔ گندم در شرایطی مناسب و خاص از قبیل نبود رطوبت و غیره و فقدان موانع دیگر قرار بگیرد، به صورت همان دانه گندم میماند. به این معنی که فطرت دانهٔ گندم ایجاب میکند که در شرایط مناسب طبعش صورت دانه بودن خود را حفظ نماید و این فطرت دانهٔ گندم تکوینی است، زیرا اگر این امر تکوینی نبود حتّی یک دانه گندم هم روی زمین یافت نمیشد. امّا نکتهٔ دیگری که در این میان جلب نظر مینماید این است که اگر همین دانه گندم در شرایط خاصّ دیگری مانند بودن نور و رطوبت مناسب و… قرار بگیرد، رشد میکند، تا این که به مرحله سنبل شدن برسد، یعنی فطرت و خواست فطری هر دانهٔ گندمی این است که تکامل بیابد و رشد کند تا به سنبل تبدیل شود. برای ما روشن است که این فطرت دوم نیز امری تکوینی است، زیرا اگر این مساله یک حقیقت تکوینی نبود، هیچ دانه گندمی به صورت سنبل در نمیآمد.
بنابراین دو فطرت و خواست متناقض در دانه گندم ملاحظه میشود که هر دو نیز تکوینی است. فطرت اول آن را اقتضا مینماید که در شرایط خاصّ خود صورت گندمی را حفظ و تثبیت کند، در صورتی که به مقتضای فطرت دوّمش در شرایط خاص دیگری میخواهد رشد کند و تکامل یابد و به صورت بالاتر که همان صورت سنبلی است نایل آید. با دقت بیشتر به این حقیقت نیز پی میبریم که هر کدام از این دو فطرت مقتضیاتی جداگانه دارد و عجیب این جاست که مقتضای دو فطرت، درست مخالف یکدیگر است. شرایط و مقتضیاتی که برای تثبیت فطرت اول لازم و ضروری میباشد، برای محقّق شدن و بروز یافتن فطرت دوم مانع است. و نیز شرایط و مقتضیات خاصی که برای ظهور فطرت دوم لازم است مانع از ثبات فطرت اول میگردد؛ یعنی اگر شرایطی که فطرت اول اقتضا مینماید فراهم باشد، صورت دانه بودن خود را حفظ مینماید و در صورتی که مقتضیّات یا شرایط مناسب فطرت دوم پیش بیاید، صورت دانه بودن کنار میرود و فطرت اول نفی میگردد و حرکت به سوی سنبل شدن آغاز میشود.
با توجه به مثال فوق که مقدمه ای است برای رسیدن به اصل مقصودمان ، فطرت انسانی را از نظر قرآن کریم مورد مطالعه قرار می دهیم . ندای قرآن این است که انسان فطرتاً خدا را می خواهد و طالب رسیدن به لقاء اوست و برای دستیابی انسان به این خواست فطری ، طریقی را ارائه می دهد که لازمه ی نایل آمدن به حضرت مقصود جز حرکت در آن طریق امکان پذیر نیست . بر اساس مثالی که ذکر نمودیم ، روشن است ، آن فطرتی که انسان را به سوی تکامل حرکت می دهد و به مقصد می رساند فطرت دوم یا فطرت ثانویه ی انسان است و قرآن نیز با ارائه ی دستورات به خصوصی انسان را به حرکت بر اساس فطرت دوم که فطرت اصلی اوست راهنمایی می کند آنچه را که فطرت اولیه انسان اقتصا می نماید این است که همین مرتبه ی حیات نازل خود یعنی حیات دنیوی اش را حفظ و تثبیت کند و معلوم است که شرایط و مقتضیات این فطرت ، مستغرق شدن در مشتهیات نفسانی و دل دادن به اغیار است و همان گونه که در مثال بیان نمودیم در صورت فراهم آوردن چنین شرایطی صورت اولیه و نازل انسان تثبیت می گردد و این امریست که براساس تکوین وقاعدهی وجود است ، زیرا که بسیاری از انسان ها را می بینیم که به حیات دنیوی خود چسبیده و بر اساس فطرت اول و مقتضیات آن در هواهای نفسانی غوطه ورند و چنین کسانی هیچ گاه به سوی حق تعالی صعود نمی کنند و هر چه می گذرد به بُعد و به حرمانشان افزوده میگردد و از حضرتش دورتر می گردند و اما انسانی که بر مبنای فطرت ثانویه و اصلی خود عمل می کند ، از تمام اغیار حتی از خود ، دل بریده و فقط به اوامر خدای متعال گوش فرا می دهد و پیوسته انقطاع او کامل گشته و هوای دوست در وجودش افزون می شود در همین زمینه در زیارت شعبانیه که از لسان معصوم (ع) است ، این طور می خوانیم : (( الهی هَب لی کمال الانقطاع الیک)). در این بیان امام (ع) با لسان صدق از خدای متعال می خواهد که انقطاع از اغیار را در وجود آن حضرت کامل بگرداند
کاربران محترم؛هرگونه استفاده از مطالب سایت بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد