بسمه تعالی
فطرت ثانویه و اصلی انسان ایجاب می کند که انسان مرتبه ی حیاتِ نازل خود و خواسته های آن را کنار بزند و هیچ مطلوبی جز خدای متعال نداشته باشد و با لسان وجودش (( لا اله الا الله )) بگوید و خود را از اسارت غیر ، رهایی بخشد و روشن است که دستیابی به این امر جز از طریق تعبّد و اطاعت کامل نسبت به دستورات دینی و الهی میسر نخواهد شد .
بنابرین ظهور فطرت اصلی در صورت فراهم آوردن شرایط و مقتضیاتش ،امری تکوینی و جزء قواعد وجود است ، زیرا بوده و هستند کسانی که در طریق ایمان و هدایت پیش رفته و از خود و هر چیز دیگری گذشته اند و فقط حضرت حق را قصد نموده اند ، و در نتیجه ، به تناسب برخورداریشان از مراتب ایمان ، به سوی خدای متعال صعود کرده و در منازل قرب او آرام و قرار گرفته اند
بر اساس آنچه گذشت ، در وجود انسان دو فطرت متناقض وجود دارد که مقتضیات هر یک نیز درست ، در جهت عکس دیگری است . اگر انسان به مقتضای فطرت اولیه ی خود ، نفسانیات را که از آثار و مقتضیات حیات نازله ی دنیوی است رویّه و مشی قرار دهد ، حیات نازله ی وی تثبیت گشته و مانع ظهور فطرت ثانویه و اصلی او می شود ، در صورتی که به اقتضای فطرت ثانویه اش از خودِ نازل و خواسته های آن بگذرد و فقط در طلب الله و جلب رضوان او باشد و سر به طاعت او نهد ، فطرت اولیه ی وی مرتفع می گردد ، یعنی حیاتِ نازل کنار می رود . آن وقت است که رفته رفته حیات طیّبه که همان حیات الهی است ، از پشت حجابِ حیاتِ نازل ظهور پیدا می کند و هر چه در مراتب حیات عالیه صعود کند به مبدأ متعال نزدیک تر می گردد و هر چه به مقصد نزدیک تر شود ابتهاج و سرورش افزوده می شود
زیرا که به آنچه در نهاد و فطرت و اصل و حقیقتش طالب آن بود ، خواهد رسید .
بنابرین فطرت حقیقیِ روح ، دستورات الهی و قرآن را اقتضا می کند یعنی دستورات حضرت رب تربیت کننده ی اوست تا از این طریق یعنی از راه دین و دینداری به سوی خواست فطری خود حرکت نماید و به آن واصل شود . توجه به این نکته لازم است که برای تحقّق یافتن این خواست فطری (فطرت اصلی) فراهم نمودن مقتضیات و شرایط خاصّ آن یعنی تعبّد کامل در برابر دستورهای الهی ، امری ضروری است ، زیرا بر اساس تکوین ، برای نیل به مقصد فراهم آمدن این شرایط لازم است و مقتضیات آن بسیار محکم بوده و باید باشد و اگر نباشد ، خواست فطری انسان تحقق نمی یابد (ذلک الدّین القَیّم) .همچنین متذکّر می شویم ، اشاره ی آیه ی مذکور به تغییر و تبدیل نیافتن دین ، ناظر به این حقیقت است که چون فطرت اصلی و واقعی انسان ها تغییر یافتنی نیست ، دینی هم که خالق متعال ، فطرت حقیقی انسان ها را بر اساس آن خلق نموده است ، نیز قابل تغییر و تبدیل نیست (لا تَبدیل لِخلق الله) . علاوه بر حقایقی که حق تعالی در این آیه ی مبارکه به آن اشاره می فرماید ، در آخر آیه نیز نکته ی مهم دیگری را گوشزد می نماید و آن این که اکثر انسان ها فطرت اصلی خود را نمی یابند (و لکن اکثر الناس لا یعلمون)
کاربران محترم؛هرگونه استفاده از مطالب سایت بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
سلام علیکم
باتشکرازجنابعالی وامیدتوفیقات روز افزون شما،
مطالب ناب ،و پرمغز، و پرباری که زحمت کشیدین
بسیارعالی ودلنشین است با اشتیاق منتظرمطالب بعدی شما هستیم اجرکم عنداالله ومن االله توفیق انشاالله.